متاسفانه در اطراف ما افرادی هستند که خیلی در مورد زندگی شخصی ما سوال و فضولی میکنند آیا میشود در پاسخ به آنها دروغ گفت تا زندگیمان دچار مشکل نشود ؟
پرسش:
متاسفانه در اطراف ما افرادی هستند که خیلی در مورد زندگی شخصی ما سوال و فضولی میکنند آیا میشود در پاسخ به آنها دروغ گفت تا زندگیمان دچار مشکل نشود ؟
پاسخ:
نکته :
1. سؤال کردن در
مورد مسایل شخصی و خصوصی دیگران از نظر اخلاق اسلامی کار مطلوبی نیست. بنابراین
مسائلی که به ما ربطی ندارد، نباید از آنها سؤال کنیم و دیگران را در منگنه قرار
دهیم.
2. در مواردی که دیگران از ما سؤال میکنند، اگر سؤال آنها در مورد مسائل
علمی باشد و پاسخ ما میتواند از این جهت مفید واقع شود، در حدّ توان باید به
دیگران کمک کنیم و اطلاعات و دانش خود را در اختیار دیگران قرار دهیم. اما اگر سؤال
دیگران در مورد مسایل شخصی و خصوصی زندگی خود ما باشد یا از مسائل خصوصی دیگران از
ما سؤال کنند دراین گونه موارد چون سؤال طرف جنبة فضولی دارد، ما ملزم نیستیم که هر
آن چه از ما میپرسند پاسخ دهیم و راستش را بگوییم. زیرا مسائلی از این قبیل مربوط
به خود ماست و چه بسا جزو اسرار و رازهای شخصی ما محسوب میشود. در روایات توصیه
شده است که هم باید راز دیگران را حفظ کنیم و هم راز خود را به دیگران نگوییم. امیر
المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «هر کس راز و مسائل شخصی خود را پنهان
دارد اختیار در دست اوست و هر خبری که از یک نفر به دو نفر تجاوز کرد، فاش و برملا
گردید».(1) امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز فرمود: «دوست
خود را از راز خود آگاه مکن مگر به آن اندازه که اگر دشمنت آگاه شود زیانی برای تو
نداشته باشد. زیرا دوست ممکن است روزی دشمن تو گردد.»(2)
بنابراین اگر کسی در مورد مسائل خصوصی
زندگی و میزان درآمد ما سؤال کرد، ما از باب حفظ اسرار و مسائل شخصی خود این حق را
داریم که راست قضیه را به دیگران نگوییم. چون این گونه مسائل به دیگران ربطی ندارد.
و البته این هرگز به معنای آن نیست که به دیگران دروغ بگوییم و بعد دنبال توجیه آن
باشیم. زیرا دروغ آن است که خلاف واقعیت را بگوییم، مثلا اگر درآمد ما در هر ماه
دویست هزار تومان است، بگوییم درآمدم پنجاه هزار تومان است. این میشود دروغ، ولی
بهترین راه این است که این گونه سؤالات را اگر به صلاح نیست و نمیخواهیم که دیگران
از مسائل شخصی ما واقف شوند، اصلا پاسخ ندهیم و با صراحت بگوییم این مسائل ربطی به
شما ندارد و یا اگر پاسخ دادیم به صورت کلی پاسخ دهیم، مثلا بگوییم درآمدم بد نیست،
خدا را شکر، یا بگوییم درآمدم معمولی است و از این قبیل... که نه دروغ گفته باشیم و
نه مسائل خصوصی ما نزد دیگران فاش شده باشد.
3. مسائل شخصی و خصوصی ما همه در یک
سطح نیستند. بلکه برخی مسائل آن چنان جنبة رازگونه دارند که نباید به هیچ وجه به
دیگران حتی صمیمیترین دوستانمان بازگو کنیم. اما برخی دیگر از مسائل در این سطح
نیستند. بلکه بستگی دارد به این که سؤال کننده چه کسی باشد. اگر یکی از دوستان
صمیمی ما در مورد میزان درآمد ما سؤال کنند و ما راستش را بگوییم هیچ اشکالی ندارد،
ولی اگر فردی باشد که به این حدّ صمیمی نیست، و یا هدفش این است که ما را مورد
تحقیر قرار دهد، مثلا فردی که وضع درآمدش خوب است و بهتر از ما است وقتی از ما سؤال
میکنند که چقدر درآمد دارید، اگر ما راستش را بگوییم، احساس تکبر میکند و ما را
مورد تحقیر قرار میدهد یا بر عکس فردی که درآمد چندانی ندارد، اگر بفهمد که درآمد
ما بهتر از او است، از نظر روانی تأثیر منفی روی وی میگذارد و عزت نفسش پایین
میآید، یعنی احساس حقارت و ناکارآمدی شخصی به وی دست میدهد و خودش را با ما
مقایسه میکند، در این گونه موارد چون گفتن واقعیت باعث احساس حقارت در ما یا در
طرف مقابل میشود بهتر است از آن خودداری نموده و سکوت کنیم.
خلاصه آن که:
خودداری از گفتن واقعیت در این گونه موارد به سبب پیامدهای روانی و تربیتی آن است و
لزوماً به جهت چشم خوردن نیست. لذا باید سعی کنیم از گفتن مطالب و موضوعاتی که از
نظر تربیتی و روانی تأثیر منفی بر ما یا مخاطب ما میگذارد جداً پرهیز نموده و به
دروغ نیز متوسل نشویم.
بعضی اوقات
که نمی خواهیم جواب سوال کسی را بدهیم می توانیم با زیرکی به نوعی موضوع سخن را عوض
کنیم و طرف را به صحبت های دیگری بکشانیم که نه شخص مورد نظر ناراحت می شود و نه
اینکه ما راز خود را به کسی گفته ایم. علاوه بر آن هیچ ضرورتی ندارد هر کسی از ما
سوال کرد در صورتی که پاسخ او ضرری متوجه ما می کند یا به صلاح ها نیست جواب صریح و
سر راستی بدهیم. بلکه با یک جواب اجمالی و بهم می شود طرف را منصرف ساخت.
بعضی چیزها در زندگی ما یک راز به حساب می آید و ضرورت دارد اصول راز داری را رعایت
کنیم و گرنه افشای اسرار خود و دیگران اگر چه عقلاً پسندیده نیست از نظر شرعی هم
مورد منع قرار گرفته است. بنابراین در چنین مواردی اگر چاره ای هست، جواب نمی دهیم
یا جواب واضح نمی دهیم و اگر چاره ای نیست توریه می کنیم توریه هم به این معنی است
که مطلبی را بیان کرده و در ذهن و در دل خود چیز دیگری را منظور قرار می دهیم. مثل
اینکه کسی در خانه ماست و عده ای برای کشتن او می آیند و از ما می پرسند آیا فلانی
خانة شماست ما می توانیم در جواب بگوییم اینجا نیست و منظور مان همان جلو در خانه
باشد. یعنی جلو در خانه نیست.
در پایان :
لازم است چند نکته را که از نظر
روانشناسی دارای اهمیت است و رعایت آنها ممکن است نقش مؤثری در موفقیت شما داشته
باشد، یادآوری کرد.
الف. در زندگی خود یک سری اصول و هنجارهای زیر بنایی را در
نظر داشته باشید که ایدهها و ارزش های اصلی شما را تشکیل میدهد. داشتن این گونه
اصول و هنجارها به شما امکان میدهد تا در موقعیتهای مختلف بر اساس آن اصول تصمیم
گیری نمایید. افرادی که در زندگی خود اصول زیربنایی ندارند، دچار شک و تردید و
سردرگمی میشوند و نمیدانند که در این موقعیت خاص چگونه عمل کند.
ب. نظرات و
عقاید خود را به صراحت بگویید. وقتی اصولی را در زندگی خود انتخاب نمودید، هر موردی
که مخالف با آن اصول بود، به صراحت مخالفت کنید، مثلا یکی از اصول زندگی شما ممکن
است این باشد که «عزّت نفس خود» را باید حفظ نمایید. بنابراین هر پیشنهاد و رفتاری
که تهدید کنندة عزت نفس شما است از آن دوری نمایید.
ج. مهارتهای ارتباط با
دیگران را بیاموزید. صریح بودن در بیان عقاید و نظرات به معنای این نیست که در
برابر دیگران موضعگیری منفی داشته و دیگران را از خود برنجانیم. بلکه باید سعی
کنیم با استفاده از روشهای مناسب و در عین حفظ احترام و شخصیت دیگران، نظرات خود
را تبیین نموده و به گونهای عمل کنیم که در راستای اهداف کلی و اصول و ارزشهای
زیر بنایی ما باشد.
د. در تصمیم گیریها و گفتار و رفتار دقت داشته باشید.
افرادی که تحت تأثیر قرار میگیرند و ناخواسته یا به علّت رو در بایستی مطالبی را
میگویند که مناسب نیست، در زندگی و روابط اجتماعی خود دچار مشکل میشوند. بنابراین
سعی کنید در پاسخ به سؤالات دیگران و نظرات و پیشنهادات آنان سنجیدهتر و از روی
دقت سخن بگویید.
پاورقی:
1. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، ج 75، ص 68.2. همان، ص 71.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر :
1-سید علی کمالی ، همزیستی و معاشرت در اسلام ، انتشارات اسوه ، 1371
2-پرورش روح ، محمد شفیعی مازندرانی ، قم ، دفتر تبلیغات ، 1370